آري من دروغ مي گفتم......
انجمن تفریحی و تخصصی هیمورا هیچ شعبه دیگری ندارد!!!
تاريخ : پنج شنبه 11 اسفند 1390
نويسنده : وحید اسکای

آري من دروغ مي گفتم...

 

یادت هست که گفتی: دوستت دارم.

سرم و پایین انداختم و گفتم:نظر لطفته.

سرم و بالا آوردی و تو چشام نگاه کردی و گفتی:نظر لطفم نیست...نظر دلمه...

تکرار اون نگاه نافذ...اون جمله که هیچ وقت برام تکراری نمی شه باعث شد دل منم صاحب نظر بشه و منو مجبور کنه که بهت بگم:منم

دوست دارم.

مگه نگفته بودی "دوست دارم"؟

مگه"دوست نداشتم"؟ 

پس چرا حالا

تنها هم آغوش من یاد توست

یکی از ما دوتا دروغ می گفت...

ولی هنوز هم همانقدر برایم عزیز هستی که نمی تونم تهمت این دروغگویی رو به تو بزنم..

آری من دروغ می گفتم...!

دروغی به وسعت بی تو ماندن هایم...! 

من دوست نداشتم!

من دیوانه وار عاشقت بودم...!

من تو را با ذره ذره وجودم می پرستیدم...



نظرات شما عزیزان:

الهام
ساعت11:07---12 اسفند 1390
امیدوارم خدانعمت‌هایش را بر تو سرازیر کند:

رنگین کمانی به ازای هر طوفان

لبخندی به ازای هر اشک

دوستی فداکار به ازای هر مشکل

نغمه‌ای شیرین به ازای هر آه

و اجابتی نزدیک برای هر دعا


الهام
ساعت10:55---12 اسفند 1390
سلام
ببخشید درستش کردم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
آخرين مطالب